خوله پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد همسرش عائشه نیز در منزل

 

 تشریف داشتند, خوله گفت: ای پیامبر خدا شوهرم جوانی ام را تباه کرد

 

و من رحم خود را در اختیار او گذاشتم, حالا که مسن و پیر گشته ام,

 

مرا ظهار کرده است.

 

اکنون آیا او بر من حرام گشته یا رخصتی هست که من پیش او برگردم؟

 

 پیامبر اکرم فرمودند: در مورد پسرعمویت تقوا داشته باش چون او پیر

 

و فرتوت شده .

 

اما خوله مدام با پیامبر صحبت می کرد تا بلکه گره از کارش بگشاید

 

 پیامبر عزیز جوابی برای گفتن نداشتند و می فرمودند : هنوز برای من

 

دستوری نیامده است و می گفتند: نظر من این است که بر او

 

حرام گشته ای.

 

خوله شکایتش را به پیشگاه خدا مطرح کرد: خدايا! من‌ نزد تو از وضعیت

 

 و نیاز خود گله دارم, خدايا! كودكاني‌ دارم‌ خردسال, ‌ كه‌ اگر آنان

 

 را به‌ اوس‌ بدهم‌ ضايع‌ مي‌شوند و اگر آنان‌ را پیش خود نگه دارم

 

گرسنه می مانند, خدایا درد مرا چاره کن و بر پیامبرت فرمانی نازل کن.

 

عائشه می گوید: سپاس تنها لایق خدایی است که همه چیز را

 

 می شنود؛ من در گوشه منزل خود نشسته بودم اما همه سخنان او

 

را نمی شنیدم که خدای متعال شکایت او را شنید و سوره مجادله

 

 را نازل کرد : (( ‏ خداوند گفتار آن زني را كه درباره‌ي شوهرش با تو بحث

 

 و مجادله مي‌كند و به خدا شكايت مي‌برد قطعا شنید و پذیرفت.

 

خدا قطعاً گفتگوي شما دو نفر را مي‌شنود ، چرا كه خدا شنوا و بينا

 

 است . ‏ كساني كه زنان خود را ظهار مي‌كنند (و بديشان مي‌گويند :

 

شما براي ما همسان مادرانمان هستيد ) ، آنان مادرانشان نمي‌گردند ،

 

و بلكه مادرانشان تنها زناني هستند كه ايشان را زائيده‌اند .

 

 چنين كساني سخن ناهنجار و دروغي را مي‌گويند

 

 ( چرا كه مادر و فرزند بودن ، چيزي نيست كه با سخن درست شود ) .

 

خداوند بسيار باگذشت و آمرزگار است.)) سوره مجادله: 1و2

این داستان در همه کتب تفسیر به صورت مفصل نقل شده است

 

و اساسا از آن به عنوان شان نزول سوره مجادله نام می برند و بدین

 

 منوال خداوند در دفاع از زنی که از سوی شوهرش مورد بی مهری

 

 قرار گرفته بود قوانینی دائمی برای بشر فرستاد.

 

اين ماجرا از چندین جهت قابل تامل است:

 

1- مشکلی که برای این زن صحابی پیش آمد امروز بسیاری از زنان

 

 نیز با آن گرفتار هستند, به محض اینکه سنی از عمرشان گذشت

 

از سوی شوهرانشان مورد کم مهری و چه بسا بی مهری قرار

 

 می گیرند, اما کجاست آن وجدانی که از شنیدن این آیات عبرت بگیرد

 

 و بداند که خدایی شنوا از گله و شکایت زنان آگاه است؟

 

2- این سوره و این ماجرا حکایت از پیوند جماعت نخستین اسلام با

 

رهنمون الهی و ارشاد نبوی دارد! حقیقتا انتظار آنها از حکم آسمانی

 

برای فیصله ی ماجراهایشان شگفت انگیز است.

 

3- درایت زن صحابی " خوله" در این قضیه تحسین آمیز است, او تربیت

 

 و مراقبت از فرزاندنش را در صورت جدایی ضایع می بیند و علی رغم

 

 گله و شکایت از وضعیت خود نمی خواهد این آسیب بزرگ اجتماعی

 

 بر تربیت و مراقبت فرزندانش تاثیر سوء بگذارد.

 

4- خداوند در دفاع از زن و حقوق آن، قوانینی سفت و سخت تشریع

 

 می کند تا مردها نتوانند آنها را در زندگی زناشویی معلقه کنند و

 

حتی جریمه های سنگینی می گذارد تا مبادا به ذهنشان تصمیم

 

چنین کاری خطور کند.

 

می فرماید: ‏ {كساني كه زنان خود را ظهار مي‌كنند ، سپس از آنچه

 

گفته‌اند پشيمان شوند ، بايد بنده‌اي را آزاد كنند ، پيش از آنكه با يكديگر

 

 نزديكي و آميزش انجام دهند . اين درس و پندي است كه به شما

 

داده مي‌شود ، و خدا آگاه از آن چيزي است كه مي‌كنيد .‏ اگر هم

 

 كسي بنده‌اي را نيابد و توانائي آزاد كردن او را نداشته باشد ، بايد

 

دو ماه پياپي و بدون فاصله روزه بگيرد ، پيش از آنكه شوهر و همسر

 

 با همديگر نزديكي و آميزش كنند . اگر هم نتوانست ، بايد شصت

 

 نفر فقير را خوراك دهد . اين ( قانونگذاري ) بدان خاطر است كه

 

 بگونه‌ي لازم به خدا و پيغمبرش ايمان بياوريد

 

( و برابر دستور اسلام ، نه جاهليّت ، زندگي را بسر بريد ) .

 

اينها قوانين و مقرّرات خدا است ( و آنها را مراعات داريد .

 

هر كه آنها را مراعات نكند و ناچيز انگارد ، به سوي كفر رهسپار است )

 

 و كافران عذاب دردناكي دارند . }

 

سوره مجادله 3 و 4‏ ‏


 

پی نوشت ها

آیات 1 تا 4 سوره مجادله:

قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ (1) الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ (2) وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (3) فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (4)

احادیث مربوط به ماجرای رخ داده:

ذكر المفسرون فى سبب نزول هذه الآيات روايات منها ما أخرجه الإمام أحمد عن يوسف بن عبد الله بن سلام ، عن خولة بنت ثعلبة قالت : فىَّ والله وفى - زوجى - أوس بن الصامت أنزل الله صدر سورة المجادلة .
قالت : " كنت عنده ، وكان شيخا كبيرا قد ساء خلقه ، قالت : فدخل على يوما فراجعته بشىء فغضب ، فقال : أنت على كظهر أمى .
قالت : ثم خرج فجلس فى نادى قومه ساعة ، ثم رجع ، فإذا هو يريدنى عن نفسى ، فقالت له : كلا والذى نفس خوله بيده لا تخلص إلىَّ ، وقلت ما قلت ، حتى يحكم الله ورسوله فينا بحكمه .
قالت : فواثبنى ، فامتنعت عنه ، فغلبته بما تغلب به المرأة الشيخ الضعيف فألقيته عنى .
ثم خرجت إلى بعض جاراتى ، فاستعرت منها ثيابا ، ثم خرجت حتى جئت رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فجلست بين يديه ، فذكرت له - صلى الله عليه وسلم - ما لقيت من زوجى ، وجعلت أشكو إليه ما ألقى من سوء خلقه .
قالت : فجعل رسول الله - صلى الله عليه وسلم - يقول : " يا خويلة ، ابن عمك شيخ كبير فاتى الله فيه " .
قالت : فوالله ما برحت حتى نزل فىَّ قرآن ، فتغشى رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ما كان يتغشاه ، ثم سرى عنه ، فقال لى : " يا خويلة قد أنزل الله فيك وفى صاحبك قرآنا " . ثم قرأ على هذه الآيات " .
وفى رواية : " أنها أتت النبى - صلى الله عليه وسلم - فقالت له : يا رسول الله ، إن أوساً تزوجنى وأنا شابة مرغوب فى ، فلما خلا سنى ، ونثرت بطنى ، جعلنى عليه كأمه ، وتركنى إلى غير أحد ، فإن كنت تجد لى رخصة يا رسول الله فحدثنى بها .
فقال - صلى الله عليه وسلم - : " ما أمرت بشىء فى شأنك حتى الآن " وفى رواية أنه قال لها : " ما أراك إلا قد حرمت عليه " .
فقالت : يا رسول الله ، إنه ما ذكر طلاقا ، وأخذت تجادل النبى - صلى الله عليه وسلم - ثم قالت : اللهم إنى أشكو إليك فافتى ، وشدة حالى ، وإنلى من زوجى أولاداً صغاراً ، إن ضمَّهم إليه ضاعوا ، وإن ضممتهم إلى جاعوا .
قالت : وما برحت حتى نزل القرآن ، فقال - صلى الله عليه وسلم - : " يا خولة أبشرى " ثم قرأ على هذه الآيات " .
و أخرج ابن ماجة أن عائشة - رضى الله عنها - قالت : " تبارك الذى وسع سمعه كل شىء إنى لأسمع كلام خولة بنت ثعلبة ، ويخفى على بعضه ، وهى تشتكى زوجها إلى رسول الله - صلى الله عليه وسلم - وهى تقول : يا رسول الله!! أكل شبابى ، و نثرت له بطنى ، حتى إذا كبر سنى . . . ظاهر منى!! اللهم إنى أشكو إليك .
وفى البخارى عن عائشة قالت : الحمد لله الذى وسع سمعه الأصوات ، لقد جاءت المجادلة تشكو إلى رسول الله - صلى الله عليه وسلم - وأنا فى ناحية البيت ما أسمع ما تقول ، فأنزل الله - تعالى - : { قَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ التي تُجَادِلُكَ } .