اي زن تو که بانويي چو زهرا داري
گنج شرف و گوهر تقوا داري
حيف است اسير خود نمايي باشي
آزاد به شيوه اي کذايي باشي
با زلف شلال به خيابان رفتن
يعني که به سوي دام شيطان رفتن
حيف است که از بلهوسان باشي تو
رقاصه به آهنگ کسان باشي تو
زن نيست عروسکي که کوکش بکنند
رقاصه به هر سبک و سلو کش بکنند
افسوس اگر که سست ايمان باشي
بازيچه ي نقشه هاي شيطان باشي
مگذار حجاب را بگيرند از تو
اين گوهر ناب را بگيرند از تو
حيف است به نيش خنده اي خام شوي
زنجير طلا ببيني و رام شوي
با عشوه دل کسي ملرزان اي زن
پايي ز ره خدا ملغزان اي زن
زنهار که زن ماکت آرايش نيست
جز مايه افتخار و آسايش نيست
مگذار که هرزه ها نگاهت بينند
در سايه چشمهاي تو بنشينند
مگذار که بر خط لبت راه روند
گستاخ شوند و تا خود ماه روند
اي هر چه جواهرست در پايت پست
مانند جواهري مشو آلت دست
اي زن تو اساس آفرينش هستي
همواره کلاس آفرينش هستي
حيف است کلاس خويش پايين بردن
با سکه کم عيار، قيمت خوردن
حيف است که خود بشکني و خوار شوي
بازيچه ي اهل کوي و بازار شوي
تو آينه اي و تيرگي حقت نيست
اي غيرت محض بي رگي حقت نيست
زن، زندگي است زندگي ميداني؟
پايبند به اين اصل مهم مي ماني؟
بايد که تو را مقام والا باشد
حيف است تو را بهاي کالا باشد
گل را به جمال و رنگ و بو بشناسند
زن را به وقار و آبرو بشناسند
اي دختر امروز، زن فردا باش
آرام دل فاطمه ي زهرا باش
تفسير مقام مادري آسان نيست
تفسير شو، اين شکوه، بي پايان نيست
بايد که همه به اين حقيقت برسند
زن، ملعبه ي دست هوسبازان نيست
مگذار که دکمه ي حيا باز شود
دلبستگي کذايي آغاز شود
مگذار که دامن شرف آب رود
کوتاه چنان شود که از تاب رود
زن صيد فتاده در دل صحرا نيست
زن لقمه نرم و چرب کرکسها نيست
خوش گفت به وصف تو امام شهدا
((از دامن زن، مرد به معراج رود))