از خدا خواستم دردهای مرا بر طرف کند .

  

 

خدا گفت نه !

 

 

این کار من نیست این کار تو می باشد که دردها را بر طرف کنی

 

 

از خدا خواستم به فرزند معلول من سلامتی بدهد .

 

 

خدا گفت نه !

 

 

روح ابدی است ولی بدن و جسم موقتی هستند .

 

  

از خدا خواستم که به من صبر عطا فرماید .

  

 

خدا گفت نه !

 

  

صبر محصول درد و رنج است و عطا شدنی نیست بلکه یاد

 

 

گرفتنی است .

 

  

از خدا خواستم به من خوشحالی بدهد .

 

  

خدا گفت نه !

  

 

من به تو نعمت هایم را می دهم خوشحال بودن به تو

 

  

بستگی دارد .

  

 

از خدا خواستم مرا از درد خلاص کند .

  

 

خدا گفت نه !

 

  

درد و عذاب ، تو را از علایق دنیوی دور می کند و به من

 

 

نزدیک تر می کند .

 

 

از خدا خواستم معنویت مرا رشد دهد .

 

 

خدا گفت نه !

  

 

تو خودت بایستی رشد کنی ، ولی من تو را هرس می کنم

  

 

تا پر بارت کنم .

  

 

از خدا خواستم به من کمک کند تا دیگران را دوست داشته باشم

  

 

همانطور که تو مرا دوست داری .

  

 

خدا گفت آفرین !

 

بالاخره نکته را به دست آوردی!