مرد خونه ام پسر فراریه ؛ زن خونه ام دختر فراری
سه خاطره واقعی براتون تعریف میکنم و یک نتیجه میخوام بگیرم
پسر مامان
کارشناسی از گله پسر جوانی از پدرش صحبت به میان آورد
به بابام میگم برام زن بگیر میگه تو بی عرضه ای
گفتم در تو چه ویژگی هایی می بینه که این حرفها رو بهت میگه
ساعت چند از خواب بیدار میشی
- حدودای نه یا ده
جاتو کی میاندازه
- مامانم
کی جمعش میکنه
- مامانم
صبح کی برای صبحانه نون میخره
- مامانم
گفتم مامانت حتما لقمه توی دهنت میگذاره
- نه ! ولی گهگاه ساندویچ مانندی درست میکنه تا من بخورم
گفتم تو نشانه های بی عرضگی را داری بابات راست میگه
خواهران آرایش کرده
نسرین (اسم مستعار انتخاب شده)برای اینکه توی خونه بیکار نمونه ؛ معلمی یکی از مدارس دخترونه غیر انتفاعی را قبول
میکنه
کلاس ها شروع شده بود و خبری از دو خواهر نبود وقتی هم میاومدن انگار مجلس عروسی اومدن ؛ آرایش کرده ؛ توی کلاس
هم با ناخوناشون ور میرفتن
بهشون گفتم بجای آرایش درس بخونید
چقدر وقت صرف آرایشتون میکنید ؟
- یکشون گفت 5 دقیقه خانوم و اون یکی جواب داد دروغ نگو یه ساعت
- خانووووووم ما که نیومدیم درس بخونیم خواستیم خونه نباشیم
وقتی کلاس نمی اومدن می رفتم سراغ مدیر
مدیر هم در جواب میگفت:
- شلوغا باز نیومدن !!!!! رفتن ولگردی
مدیر چی می تونست بگه بابای این دو خواهر مرد پولداری بود و به مدرسه کمک های شایانی میکرد
ازشون تستی امتحان میگرفتم و بالای سرشون میاستادم و جواب سوالها را با توضیح و اشاره بهشون میفهموندم
دختر فراری
پدر صبح متوجه شد دخترش از خونه فرار کرده
حتما اون پسری که عاشق دخترم شده بود اونو فراری داده
پسرهء بیکار و علّاف
حدسم درست بود عصری پسره بهم زنگ زد که ما در خیابون ... موندیم با دخترت چیکار کنم (پول و پله پسره تموم شده بود
مونده بود چکار کنه)
از شما می پرسم
چه الگوهایی را
برای زن زندگی و یا مرد زندگی خودتان انتخاب
می کنید؟!!!
و متقابلا چه الگوهایی را برای خودتان در نظر گرفتید تا یک
زندگی را اداره کنید (جواب به این پرسش مهمه) !!!!!!!!!!!
آیا سطحی نگری در انتخاب الگوها و شناخت
طرف مقابل بوجود نیامده؟